پره سر تــــــالـــــــــــــــــــــــــــــش ایران

درخواست ساخت موزه تالش و پیگیری و بازگرداندن زیرخاکی ها و عتیقه جات

کشف و ضبط شده و بهتربگوییم تمدن چند هزار ساله تالش بزرگمان

 از اقای محمود شکری نماینده مجلس 

                                                                     


بدون شک همه ی ما در طول دوران زندگی در مورد یافتن گنج توسط همشهریهاو سایر شهرهای تالش بزرگ

و همچنین دگرگونی اوضاع زندگیبرخی از ثروتمندان کنونی خبر هایی به گوشمان رسیده است!

بعضا دوستانی مدتها وقت و انرژیشان را صرف پیدا نمودن گنج و همچنین در طول این سالها بارها و بارها

خبر کشف و ضبط این موارد بگوشمان رسیده است!

حال با توجه به این مسائل و همچنین انتشار و فرهنگ سازی و تبلیغ توسط اندیشمندان و نویسندگان

و وبلاگ نویسان تالش بزرگ در مورد فرهنگو تمدن تالش بزرگ " ایا رواست این سرمایه های تالش بزرگ

که نشان و دلیلی برصحت ادعای انان و همچنین میراثی برای ایندگان است" بدون اطلاع رسانی

مردم عزیز از این دیار خارج شده و حتی مردم زحمتکش این منطقه تنها عکس وخبر و گزارشی از تمدن

و گذشته خود مشاهده ننمایند؟

حال با توجه به موارد ذکر شده و بسیار موارد ناگفته در مورد مسئولین قبلی و خیانتهای انان نسبت به

این موارد اگر لازم دانستید در این مورد اقدام عاجلیاتخاذ نمایید چرا که شهرستانهای همجوار این

دیار بزرگ دارای موزه جهت نگهداری و شناساندن گذشته و تاریخشان هستند!

 

نوشته شده در چهار شنبه 31 اسفند 1398برچسب:موزه تالش+عتیقه تالش+زیرخاکی وسکه+شکری+نماینده تالش+درخواست از شکری,,ساعت 16:34 توسط سید صلاح الدین شرفی| |

 {هر زمان به چهره جدم مينگرم...}


مرحوم سيد عبدالقادر حسيني { نقشی }  پدر مرحوم حجت السلامسيد محمود شرفي { شوقی }

مرحوم عبدالقادر در سال 1300 هجري - قمري در پره سر تالش
ديده به جهان گشود و در سن شانزده سالگي به عزم تحصيل
ديني و کسب فضايل به صفحات کردستان عراق شتافت.اين
سيد بزرگوار در علوم ظاهر و باطن سرامد روزگار خود بود و

مرجع خاص و عام.سرانجام بعد از 61 سال عمر با عزت به 

سال 1326 خورشيدي به ترک جهان گفت و جان به جانان سپرد.

از اشعار پر شورش : { شورش مستانه}

جـــــــانا بيا يک دم ببين حــــــال دل ديوانه را

وز طلعتت روشن نــــــما اين خانه ي ويرانه را

مطرب بيا با چنگ و ني ساقي بياور جام مــي

وقت گــل است و رفت دي لـــبريز کن پيمانه را

اي لعبت شيرين سخن عذرا صفت ليلي ذغن

بـــــرقع زرويت بــــرفکن از در بــــــــران بيگانه را

ماه جهان اراي من خورشيد خوش سيماي من

بـخرام و اتش در بـــزن هم دين و هم کاشانه را

من عــاشقم بر روي تو افتاده ام در کـــــــوي تو

دارم هـــمين يک ارزو بشـــــنو تو اين افسانه را

اي واعــظ دنياپرست وي زاهد پـــــــنهان مست

تا کــــي به تـــزوير و ريـــــــــا بگشا در ميخانه را

نــقشي" زشوق گلرخان شوري بيفکن در جهان

تجــــــــــديد فرما هر زمان اين شورش مستانه را


**روایات زیادی از ایشان  شنیده ام ...که بدلایلی در اینجا درج و مطرح نمینمایم**

پس از تخریب ساختمان غنتور پونل (از دوران قاجاریه) در دهه 70

حال به جای تبلیغ و جذب توریسم برای پل خشتی پونل   "  

 نزدیکی این اثر تاریخی به زباله دانی تبدیل شده است.

صدقی پونلی شاعری از دوره قاجار در وصف آن جا می گوید:

« جز آب شفارود و به جز منزل پونل ـ طبعم نپذیرد به خدا هیچ مکان را »

 توضیحات : { پونل از دو واژه پو pu و نَل nal ساخته شده است. پو pu در زبان تالشی یعنی نخ پشمی و نَل nal هم در زبان تالشی به معنای نعل می باشد. می گویند در گذشته ها مغازه هایی در آن جا بوده که این دو کالای بومی را می فروختند و .... امروزه این نام تالشی پارسی زده شده و پونِل punel تلفظ می شود.پل خشتی پونل و پل سنگی کنار آن و ساختمان غنتور و زیارتگاه پیر ایوب و رودخانه شفارود همگی در نزدیکی بودند و در زمانی نچندان دور احترام و عزت خاصی برای اینها قائل بودند.

پونل در کنار کارخانه معروف چوکا قرار دارد و در واقع جایی ست که با داشتن چند شاخه راه ،هر کدام از آنان به شهری و شهرستانی می ر سد. یک شاخه به شهرستان های تالش ، آستارا و اردبیل و ...، دیگری به طرف ییلاقات تالشدولاب و اسالم و خلخال و .... می رود. یکی دیگر به سوی صومعه سرا و فومن و در نهایت رشت و ... دیگری به سوی رضوانشهر و بندرانزلی و .... و در نهایت شاخه ای فرعی نیز به طرف ماسال و شاندرمن منتهی میشود و این نکته به اهمیت پونل در گذشته توجه دارد}

 

نوشته شده در دو شنبه 29 اسفند 1398برچسب:پل خشتی پونل,ساختمان غنتور پونل,محیط زیست,فرمانداری رضوانشهر,شورای پونل,شکری,نماینده مجلس تالش,,ساعت 22:57 توسط سید صلاح الدین شرفی| |

جان و مال مردم در خطر برخورد با احشام سرگردان در جادهھای گیلان"مخصوصا

تالش بزرگ است.این درحالیستکه مسئولان بزرگوار منطقه حتی در نقاط حادثه

خیز و پر تصادف تابلوی عبور احشام نصب نمینمایند.

مشکل وجود حیوانات سرگردان در گیلان از گذشته تاکنون پدیده مرگبار جادهھای

استان بوده و ھست، احشام سرگردانیکه پس از برداشت محصول کشاورزان، بیش

از 6 ماه در طبیعت رھا میشوند،گذرشان به جادهھا میافتد و بر اثر برخورد آنھابا خودروھا،

تلفات جانی و خسارتھای مالی فراوانی برجای میماند.

رھاسازی دامھا درشالیزارھا پس از برداشت برنج علاوه بر تامین علوفه و صرفه جویی

در ھزینه ھا، افزایش تولید گوشت وشیر را در پی دارد.اما کشاورزان عزیز باید به این

مطلب هم واقف باشند که ریسک تصادف احشامشان و از بین رفتن خود ایناحشام میتواند

از خود این صرفه جویی بیشتر باشد.با اینحال رانندگان عزیز نیز باید در این استان زیبا دقت بیشتری داشته باشند

تقاضای کمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک دارم از تمامی تالش دوستان عزیز" 
استاد صالح بیدار اخیرا بینایی خود را به طور کامل از دست داده و در شرایط نامناسب معیشتی به سر می برد

به شکلی که حتی احتمال آوار شدن سقف فرسوده خانه قدیمی اش در اثر باد و برف و باران وجود دارد.
اساتید بزرگوار: جناب ارمین فریدی" شهریار پورمحمد " علی عبدلی کوشیدند جهت مساعدت مسئولان اما

متاسفانه انگار فعلا فعالیت در حد ارائه چادرهلال احمر بوده.
حال ازتمامی عزیزان خواهشمندم کمکی هرچند کوچــــک انجام نمایند تا بتوانیم ان شالله مرحمی بر روی زخمشان بگذاریم.

لطفا بعد از واریز در کامنت و یا به شماره موبایل بنده مسیج ارسال نمایید 911.183.0319
مبالغ جمع اوری شده نهایتا همراه پرینت حساب بانکی و هماهنگی با خانواده ایشان هزینه خواهد شد.
شماره کارت : { 6104.3379.5211.1167 } سید صلاح الدین شرفی.

نوشته شده در سه شنبه 28 اسفند 1398برچسب:صالح بیدار,تمبوره نواز,تالش,پره سر,رضوانشهر,فرمانداری,نماینده مجلس,مسئولان تالش,,ساعت 23:59 توسط سید صلاح الدین شرفی| |

ســـروران و دلـــسوزان تالــــــــــش بزرگ در وصف کوبــــــــــــــــانی

  
خواننده محبوب " خوش صدا و غیور تالش زمین ارمین عزیز و استاد عزیز شهرام ازموده , استاد عبدلی

****************************************************

استاد علی غبدلی

کوبانی

صدایت را می شنوم

فریاد غریبانه ات را 
صدایی که همچون آفتاب قیامت می تابد
و آشکار می کند
همه ی سیاهی های تاریخ را
که اکنون بر خاک تشنه ات فرو می ریزد 
کوبانی .
اگر مرز فخر و ننگ 
رودی از دادگری آمد
عطش انسان از آن رود 
چگونه خواهد نشست
تا ناجیان دروغزن
در شلمچه و سنجار و کوبانی
بر گرد سفره خون کودکان
به دادو ستد نشسته اند
صدایت را می شنوم
بالای بلند پیش مرگه هایت را می بینم
که سرفرازو استوار
در گردباد مهیب خون و حماسه ایستاده اند
تا همه ی سرفرازی های انسان
در برابرشان زانو زند و
آبرو طلب کند .
آه کوبانی – کوبانی
دخترانت
آن شرزه پلنگان زاگرس و سنجار را می بینم
که چه عاشقانه
زمزمه های عاطفه
شعرو ترانه و رقص را
با تفنگی سودا زده اند
تا غیرت و شرف من
در دامنشان احساس ایمنی کند .
آنان مادران فردای رستاخیزند
که اکنون
مسیحای خویش را
چلیپا بر دوش
در راه جلجتا به نظاره نشسته اند .
شانه های ناتوان زمین
آبی بیکران آسمان
تاب این رنج سنگین را ندارد
که در برابر چشمان خواب زده مان
برسرت آوار شده است 
کوبانی .

**************** لطفا برای مشاهده  ادامه مطالب  در قسمت پایین روی (ادامه مطلب) کلیک نمایید.


:ادامه مطلب:
نوشته شده در جمعه 28 اسفند 1398برچسب:کوبانی,تالش,پره سر,شعر کوبانی,داعش,فرهنگ تالش,اساتید تالش,دلسوزان تالش,ساعت 23:25 توسط سید صلاح الدین شرفی| |

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 26 اسفند 1398برچسب:دشت شقایق,تالش,کرمون,دیدنیهای تالش,مناطق دیدنی تالش,زیبائیهای تالش,گیلان,ایران,پره سر,اسالم,,ساعت 14:0 توسط سید صلاح الدین شرفی| |

 


تالش، سرزميني كه در روزگاران كهن به منطقه وسيعي گفته مي‌شد كه از شمال با آلبانياي قفقاز، و از شرق به درياي خزر و از جنوب به اسپيه‌رو يا سپيدرود و از آن به حدود مارليك يا عمارلوي كنوني مي‌رسيد و از غرب نيز دشت و پهنه‌ اردبيل، مغان و منطقة كوهستاني نير و سراب را دربر مي‌گرفت. 

تالشان خيلي قبل از كاسي‌ها و آريايي‌ها و كيمري‌ها و اسكيت‌ها و به زماني كه پرفسور ساموئل كريمر از آن به "ادوار قهرماني و دوران كوچ‌هاي باستاني ملت‌ها" نام مي‌برد، از آن سوي كوهستـان قفقاز به مناطق جنوب سرازيـر گشته و در اولين برخـورد اين سرزميـن سبـز و پرآب و نعمت كوهستاني را با شكارگاه‌هاي فراوان آن برگزيدند. آن‌ها روزگار خود را با چادرنشيني و شكـار و كشاورزي ابتدايي مي‌گذراندند، آفتاب و آتش را مي‌پرستيدند. اجاق، كانـون آتش را در وسط چادرهـاي مـدور خود بر پا مي‌كـردند و بـا افـراد خانـواده بـه دور آن مي‌نشستند.

سرزمين تالش در جنوب باختري درياي کاسپين قرار دارد و در آن قومي همنام با اين سرزمين يعني تالش ها زندگي مي کنند. محدوده جغرافياي قومي آن به مراتب از محدوده جغرافيايي سياسي ، يعني واحدهاي سياسي و اداري که در قالب آن اداره مي شود وسيع تر است. 

تالش زبانان ايران بيش از هشت صد هزار نفرند ودر شهرستان هاي آستارا، تالش، رضوانشهر، ماسال، فومن و شفت سكونت دارند. هرچند که اقوام تالش در صومعه سرا و شهرستان هاي شرق گيلان قسمتی از مردم اين شهرستان را تشکيل مي دهند ، ليکن از نظر جغرافياي سياسي ، تالشان عمدتا" در پنج شهرستان ياد شده زندگي مي کنند.

در نواحي تالش شمالي با مرکزيت لنکران و شهرهاي لريک ، ساليان ، ياردملي ، ماسللي ، جليل آباد و آستارا،بيش از دو برابر تالشان ايران ساكن هستند. نواحي تالش شمالي به دنبال جنگ هاي ايران و روس درنيمه اول قرن نوزدهم ميلادي ، به عنوان غرامت جنگي به روس ها واگذار شد . به عبارت بهتر واگذاري تالش به روس ها بهايي بود که تالشان براي بقاي حکومت قاجار پرداختند.

زبان و هامويد (فرهنگ عامه) مشترك دو شناسه برجسته فرهنگي است كه دو بخش قوم تالش در دو سوي رودخانه مرزي آستارا را به هم پيوند مي دهد. همان طور كه زبان اين قوم در هر ناحيه به گويش ويژه اي رواج دارد، آيين ها، آداب ،باورها و افسانه هايشان نيز جا به جا ويژگي هاي متفاوت از هم پيدا مي كند. 

تالشان داراي زباني ويژه با ساختاري قابل توجه مي باشند كه نيازمند مطالعات زبان شناسي توسط متخصصان اين امر براي استخراج و تدوين دستور زبان و رسم الخط مي باشد. تعداد قابل توجهي از واژه هاي كهن فارسي و اوستايي در محاورات مردم و اشعار ايشان به چشم مي خورد كه نشان از ارتباط اين قوم با ادوار ماضي ايران دارد.
از منظر طبيعي تالش سرزميني با چشم انداز بسيار زيبا مي باشد كه از يك طرف به كوهستانهاي سر به فلك كشيده و زيبا و از طرف ديگر به درياي بي كران و نيلگون کاسپين متصل است .هوايي معتدل و فرح انگيز دارد و آبي بسيار شيرين و گوارا كه جرعه اي از آن دل و جان را صفا مي دهد.

سرزمین تالش به عنوان بستر مکانی قوم کادوسیان(تالشان) که از دو ناحیه عمده ی کوهستانی و جلگه ای تشکیل یافته است. در حدود 65 میلیون سال قدمت دارد.پی سنگ منطقه کوهستانی در طی دوران دوم زمین شناسی و منطقه جلگه ای در طی دوران چهارم (کواترنر)ریخته شده بطوری که شکل کنونی تالش در انتهای دوران دوم و ابتدای دوران سوم زمین شناسی با حرکات زمین ساختی لارمید تشکیل شده است

محدوده جغرافیایی قومی ان بمراتب از محدوده جغرافیایی سیاسی یعنی واحدهای سیاسی و اداری که در قالب ان اداره میشود وسیعتر است.
اقــــــوام تالـــــــش از نظر پراکندگی جغرافیایی حدود اداری _ سیاسی شهرستانهای فومن .شفت.ماسال.رضوانشهر.تالش و استارا را در بر میگیرد.
در کتاب (ایران عهد باستان) امده است: کادوسیان مردمی بودند که در گیلان جای داشتند و ظاهرا نیاکان تالش های کنونی بوده اند.
کادوس یونانی شده ی تالوش است که در قرون بعد تبدیل به تالش شده است .وجود تپه ها و محوطه های تاریخی و باستانی در سراسر تالش نمایانگر وجود یکی از کهن ترین تمدنها و فرهنگهای دیرینه در این سرزمین است.
با توجه به دست یافته های اخیر کاوشهای باستان شناسی که اثاری از نیمه ی دوم هزاره ی دوم قبل از میلاد (اغاز عصر اهن تا اغازین سده های هزاره اول ق.م) را در منطقه معرفی می نماید ! بیان کننده ی زمینه های جدیدی برای بررسی عمیق تر حوزه فرهنگی تالش است.

 

 

 

لطفا برای مشاهده مناظر زیبای  تالش بزرگ  روی (ادامه مطلب) کلیک نمایید.


:ادامه مطلب:

 امروز بیست و دومین سالگرد پدربزرگم مرحوم حاج سید محمود شرفی

ان روح منور در لیالی قدر سحرگاهان بیست و یکم رمضان یکهزار و چهارصدو یازده هجری قمری مصادف با سپیده دمان هفدهم فروردین یکهزار و سیصدو هفتاد هجری شمسی از فرش خاک عزم افلاک نمود و سرانجام مرغ باغ ملکوت ما در مهبط خلد برین به قرب حضور قرین و در محضر کبریا تمکین و تسکین یافت.
هرچه بود گذشت ,او رفت.ولی یاران از غم دوری و اتش مهجوری سوختند.شهر از صغیر و کبیر سیر گریست.غمی جانکاه و غصه ای توان فرسا بر دلها سایه گسترد.بعد از اداب غسل و کفن ,استاد حاج جمیل مهاجری از برجستگان علم و عرفان بر جنازه ی ان جناب مستطاب نماز خواند و از ان ضایعه ی دردناک با تاسف و حرمت یاد کرد.بعد از ان پیکر پاکش بر دست انبوه دوستان و خیل مشایعت کنندگان ( با پای پیاده در مسیری طولانی) به زادگاه با صفایش ییلاق وسکه در سی کیلومتری رضوانشهر انتقال یافت و در جوار والد ماجد در ارامگاه خانوادگی به خاک سپرده شد.
سید محمود شرفی متخلص به "شوقی " فرزند دردانه ی سید فرزانه حضرت سید عبدالقادر حسینی است. وی در سال 1291 خورشیدی در ییلاق باستانی "وسکه" از توابع رضوانشهر تالش دیده به دنیا گشود.
سالیان دراز در مقام امامت جمعه و جماعات ,مرجع دینی مسلمانان منطقه و ملجا یقین انان بود. دو مسجد زیبا و با صفایش در ییلاق وسکه و دیگری در بخش پره سر کانون گرم صاف دلان طریقت و مرکز ثقل سالکان حقیقت  بود.
انجا که پا در میان می نهاد دشمنی ها به دوستی می انجامید و گره از کار فرو بستگان گشوده میشد!

بی هیچ گمان و گزافه یکی از بزرگترین ترانه سرایان تالش سید محمود شرفی تالشی متخلص به (شوقی) است. و نیز قضاوتی به گزاف نخواهد بود اگر بر ان باشیم که (شوقی) سراپا شوق و شرف را بزرگترین دستان ( دستون : دو بیتی ) سرای روزگار خود بدانیم.
بفرموده خودش در یکی از دو بیتی هایش

شوقی بواج کلام عارفانه به طرزی دلپسند و صادقانه
هرکسی عاقله تصدیق بکردی طریق شعر شوقی شاعرانه

مخمس زیر نیز به مناسبت استان بوسی کعبه مکرمه توسط ایشان معروض گردیده که بنده تقدیم شما عزیزان مینمایم:

جمال کعبه را نگر , بهشتی از صفا ببین طواف دور کعبه را ز شرع مصطفی ببین
ز مروه , سعی حاجیان به جانب صفا ببین ز اب زمزمش بنوش و جرعه ی شفا ببین
چه شورها فکنده است نگر من استطاع را
به چادر سیاه او ,به مجد بی نیاز او به خال اسود لبش برای بوسه ناز او
به حاجیان جان به کف زحلقه ی نماز او به سجده سر نهاده اند و میکنند راز او
زملتزم شروع کنند ,(( ربنا و اتنا ))
دمی ز عجز رو کن مقام حضرت خلیل ببار خون زدیده ها به توبه نفس کن ذلیل
بخواه عذر رفته را ز کـــبریایی جلیل گناهت ار فزون بود تو دوست را ببر دلیل
به گوش هوش می شنو طنین (( کان امنا ))
گدا و شاه و محتشم چو رو به کعبه اورند به یک لباس و یک مقام ز درگهش برابرند
به انتظار رحمتش ,زهر گدا گداتــــــــرند خوشا به حال عارفان به حضرت اشناترند
اگر چه غرق رحمتند کشند بانگ (( هب لنا ))
به صد امید مغفرت ز درگه کریم تــــو ز راه دور امدیم به کعبه ی عظیم تـــــو
همه غریب و ناتوان فتاده در حریم تو براتمان کجا دهی نعیم تو جحیم تــــو
به عاصــــــیان , تو راحمی و غافری الهنا

چند دو بیتی تقدیم به شما سروران گرامی:

************************************
چه بین دوسته که با هم جمع ابیمون خشه روزون یندی همدم ابیمون

یکایک شــــــــــین به منزلگاه عقبی اسف اروزون را بــــا هم ابیمون
*************************
دوستم گرچه ام دنیانه خشیمون همه دلداده ی ام دلکشیون

چه فایده عاقبت با حسرت و درد دنیا کا کوچ بکردیمون بشیمون
**************************
گل احمر اشته رخساره یـــــــارم سیاه زلفر چو مشکی پاره یــارم

بمن کا دور مگرد مشتاقیم اشته اشته دوری بمن دشواره یــــارم
**************************
حقیقت دلــــربا و دلپذیریش هرچی کار باجوم یار بی نظیریش

نی ر عیبی زسر تا پا ولیکن برای عیب جـــــــویی منتظیریش
*************************
ته کی یارم بمنه مهربان بیش همیشه مونس و شیرین زبان بیش

غیر از وفـــــا نبه مرا گناهی سبب چه به یارم نامهربان بیش
************************
یارم تنها منر هشته کیا شیش منر بی روح و جان هشته چرا شیش

چه ساعت به جدا ابیش بمن کا چه دلــــینه منر هشته ترا شیش
************************
دو ابروی کمانیر خم مکه یـــــار گهی من شاد ,گه ماتم مکه یار

مژن چین در جبین مقصریم از به حرف بی نژادون رم مکه یار
***********************
کـــــمند رستمه زلـــــــف درازر کـــــمان بیژنه ابــــــــــروی نازر

مـــیجر خنجره غمزر تیر دلدوز د چشم نرگسر شاهین و بازر
*************************
روز شنبه شیمه برزکوئه بند تماشای جــــــــهان بیم ارزومنـــد

پس از زیارت و سیر کوهاتون هنی مشرف بیم وسکه سوته بند
***************************
نه نه مرگیر من عمریکا سیر اکرد جوانه مرگ ابیـــــــــش منر پیر اکرد

هزار حسرت مرا هستبه دلیکا اجل امه به منکاش ته ویر اکرد
*************************
یــــــــار چمن وینده را چرایشه محجوب بواج ,بخور چمن عزیز و محبوب

گشاده رو ببن همیشه بی بـــــاک عزیزم دلبرونکا ناز و مطلوب
************************
چرا بوی محبت به ته کا نی مرا که بی ته تلخه زندگانی

به صدق دل شوقینه مهربان بب غـــــنیمته یارم دور جوانی
*************************
دوستم کوکو سسی گوش اکه روزی دیس به چی فغان و اه و سوزی

کاره واته تــــــــــــــــه ای انسان غافل چنه شادیش ام دنیا پنچه روزی
**************************
ته میلر گردشه مرا که حال نی جانی رام حی دلی رام ور و بال نی

بداش وعده ولی وفا نیشه کرد چه بکم بخت بلندی رار زوال نـــــــی
**********************
یـــــــارم امه به دستش افــــــتابه مــــــــردد بیم یــــاره یا افتـــــــابه

واتــــــــم ای دلفریب و شوخ دیده چراش شوقی جانــــــی را افت ابه
**************************
ای عکس بــــــــمان که در جوانی جــــــــــــــز تو دگرم نشان نماند

هر تازه بــــهار بی خزان نیست هر تازه جــــــــــــــوان جوان نماند
*****************************
به یادگار من ای عکس جاودان باش نمونه ای زغـــــم و رنج و زندگانی باش

در ان دمی که زقـــــــــبرم گیاه میروید تو یادگار مـــــن و دوره ی جوانی باش

چون سیر عمر شبابم به تلخی انجامید تو از غریــبی و بدبختی ام نشانی باش

*******************************************************
دوستان لطفا با انتخاب یکی از دو بیتی ها در قرعه کشی

هدیه چند جلد کتاب ( برگزیده های اشعار سید عبدالقادر حسینی(شوقی)

و سید محمود شرفی (شوقی ) شرکت نمایید.
*********************************************************

 

لطفا برای مشاهده عکسهای بیشتر و مثنوی غم نامه

 روی (ادامه مطالب ) در پایین کلیک نمایید


:ادامه مطلب:

روند سریع نابودی منابع طبیعی اطراف گیسوم تالش و قطع و حمل کم نظیر  درختان کاج با تریلی!!!

و سکوت همشهریان ! مسئولان! خبرنگاران و ...

نوشته شده در دو شنبه 22 ارديبهشت 1398برچسب:تالش,منابع طبیعی تالش,نماینده تالش,گیسوم,درخت کاج تالش,غارتگران تالش,سکوت مسئولان تالش,ساعت 1:17 توسط سید صلاح الدین شرفی| |